خبر خبر هزارتا
سلام گل من سلام عشق من خوبي پسرم؟؟
آخ كه قربونت برم خودتم خوب ميدوني چرا سه ماهه به وبلاگت سر نزدم و برات مطلب جديد نذاشت.....چون جنابعالي اصصصصصصصلا واسم وقت خالي و اضافه نميذاري آقا پسر عسل مسل من.
الانم كه دارم واست مينويسم كنار دستم لالا كردي گلم.
يه عاااااااااااااااااالمه اتفاق تو اين مدت افتاده كه بايد برات تعريف كنم.اول اينكه با شروع كلاسهاي من شما روزي دو ساعت تو اتاق نگهداري كودك كه مثل يه مهدكودك خصوصيه مي موني،اوايل خيلي اذيت ميشدي و گريه ميكردي ولي الان كلي بهت خوش ميگذره و با بچه ها بازي ميكني.
روز اول آذر براي ٤ثانيه خودت بدون كمك ولي با حمايت بابا مهدي نشستي و كلي خوشحالمون كردي،البته اين زمان كم كم طولاني تر شد و الان ديگه خودت كامل ميشيني.
روز ١٤آذر هم بعد از دو هفته مريضي و آنتي بيوتيك خوردن و سرفه و بي تابي يكي از مرواريدهاي قشنگت سر زد و شما صاحب دندون شدي.مثل اينكه واسه خوردن خيلي عجله داري پسرمممممممم.
بعد از مدتي هم اونيكي دندونت دراومد و شما حالا ٢تا دندون ناز نازي داري.
يه هفته قبل از شب يلدا رفتيم زنجان تا لباس هاي هندونه ييت رو بپوشي و بشي هندونه شب چله خونه خاله جووووني.حتما حتما عكس هم ميذارم.راستي تا يادم نرفته بگم كه روز ٢٤آذر آراز گل من اولين برف بازي زندگيشو كرد و از ديدن برف لذت برد.
واكسن شش ماهگي رو زنجان زديم و شكر خدا خيلي اذيت نشدي. از اواخر آذر هم پوزيشن چهار دست و پا رفتن ميگيري ولي هنوز با سينه خيز كردن به روش خودت،به چيزايي كه ميخواي ميرسي.
در مورد حرف زدن كه زوده ولي يكي دوبار به به /بابا/مامان گفتي.مخصوصا همين اواخر يه شب بابامهدي داشت ميخوابوندت ولي تو منو ميخواستي و با گريه و يه حالت مظلومي گفتي مااااامممماااا،واييييي غش كردم من از اين مامان گفتنت.
به سلامتي٧ماهگيت رو هم پشت سر گذاشتي و وارد ٨ماهگي شدي،غذا و ميوه ميخوري البته مخصوص خودت درستشون ميكنم تا برات ضرر نداشته باشه.
يه چند روزي هم هست كه از سر و كول من و بابا بالا ميري و داري سعي ميكني بلند بشي و بايستي. ديدي چقدرررررررر خبر داشتم برات،تاااااازه اينا مهم هاش بود،سعي ميكنم دوباره تند و تند بيام و برات از اين روزها بگم. ميبوسمت نه يكي نه ده تا هزار هزار هزارتااااااااااااااااااااااااا من و بابا عاشقتيم آراز