آرازآراز، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

عشق مامانی و بابایی

روز مادر من

سلام فندق من امروز كه برات اين مطلبو مينويسم دو روز از اولين روز مادر من ميگذره،تا پارسال اين روز فقط واسم روز زن بود ولي امسال به لطف حضور شما منم رفتم تو ليست مامانا و همه اينروزو به عنوان يه مامان تازه بهم تبريك گفتن.مرسي كه تو وجودم داري رشد ميكني و هر روز بيشتر از ديروز بهم حس مادر شدن رو ميدي.خداياااااااا شكرتتتتتتت عاشقتم پسرمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
13 ارديبهشت 1392

اخبار ماهانه

  سلام فندق من خوبی عزیزم؟دیگه کم کم داریم به روزهای آخر نزدیک میشیم و کمتر از یک ماه و نیم مونده تا ایشالا به سلامتی بیایی تو بغلم   بیای پیش من و بابایی و همه کسایی که بی صبرانه منتظرت هستن. از آخرین نوشته هام برات تقریبا یه ماه میگذره،تو این یه ماه بعد از برگشتنمون از زنجان رفتیم اهواز برای چکاپ ماهانه خدارو شکر خانم دکتر از رشدت خیلی راضی بود   راستی تا یادم نرفته باید بگم که وقتی زنجان بودیم رفتم پیش خانم دکترم و بهم گفت که شما از حالت بریج دراومدی و کم کم آماده به دنیا اومدن شدی   همچنین گفت که شما تا 16 یا 17 خرداد میای تو بغلم (گرچه سونوگرافی گفته شما 29 خرداد به دنیا میای!!!!!!!  !!!!...
7 ارديبهشت 1392

تعطیلات عید

سلام فندق گلممممممممممم پسرم(البته با این شکمی که واسه مامانی درست کردی دیگه نمیشه بهت گفت فندق (هزار ماشالله)).ایام عیده که دارم این مطلبو واست مینویسن گلم.تا 3 ساعت دیگه  آماده میشیم با بابایی بریم فرودگاه تا نیمه دوم عیدمونو زنجان بگذرونیم. البته بگم که تا دیروز صبح خونواده مامانی به همراه خاله جون اینا اینجا بودن کلی گشتیم و خوش گذروندیم.کلی وسایل گوگولی مگولی واست خریدیم خاله جون هم واسه عیدیت یه عروسک گوزنی ناززززززز عیییییییین طرح تخت و کمدت برات خریده بود که خیلی قشنگه . جونم بهت بگه که اینبار که باهم بریم زنجان و برگردیم دفعه آخری  محسوب میشه دست خالی برمیگردیم چون دفعه بعد یعنی یه ماه دیگه که بریم زنجان قراره اون...
11 فروردين 1392

نوروز ما ٣تا

سلام فندقم خوبي ماماني؟قربونت برم من كه با تكون خوردنهاي شديد و بعضي وقتها عجيبت حالمو جا مياري و بهم نشون ميدي كه هستي،صحيح و سالم. ماماني برات بگم از اين روزها از هفته قبل كه رفتيم اهواز براي سونو و چكاپ ماهانه،فدات بشم من با اون صورررررررررت ماهت،دماغ قلقلي ت .چون شرايط جوري نبود كه بابايي بتونه بياد داخل اتاق سونوگرافي از منشي خانم دكتر خواستم كه واسم فيلم بگيره،خانم دكتر هم بعد از بررسي هاي لازم صورت گلتو نشونم داد،آآآآآخ كه چقدر نازي تو پسرم.بابايي هزار بار فيلمتو ديده و هر بار كلي قربون صدقه ت رفته.عصر هم رفتيم دكتر كه خدارو شكر همه چي عالي بود. براي عيد حسابي آماده شديم با هم شيريني درست كرديم و سري اول مهمونهاي عيدمون رسيدن(تا يادم ...
30 اسفند 1391

عيد شما مبارك

سلام پسرم فندق من خوبي عزيزم؟ عزيز دلم عيدت مبارك سال ١٣٩٢هم رسيد مثل همه ي سالهاي ديگه ولي با يه تفاوت بزرگ اونم اينكه امسال شما تو دل ماماني تشريف داري پارسال اين موقع اصلا فكر نميكردم كه عيد ٩٢من و بابايي و شما ٣تايي سر سفره هفت سين نشسته باشيم ولي خدارو شكر كه هستي و ما تبديل به يه خونواده كوچولو موچولوي درست و حسابي شديم.تو عيدي من و بابايي از طرف خدا جون هستي.شكررررررررررررر كه داريمت
30 اسفند 1391

پاندای کونگ فوکار

سلام فندق مامان خوبی پسرم؟داری تو دلم یه کارایی میکنی که باعث شده اسمتو عوض کنم و پاندای کونگ فوکار صدات کنم قربون اون لگد زدن هات برم   چند شب پیش که داشتیم با بابایی تلویزیون تماشا میکردیم و من دستم رو شکمم بود شما یهویی با یه لگد اساسی خودتو نشونم دادی اولین باری بود که از روی پوستم میتونستم تکون خوردنتو احساس کنم یواش یواش این تکون ها بیشتر شد تا امروز که داشتم استراحت میکردم و به شما تو دلم نگاه میکردم که یهو دیدم با هر لگدی که میزنی پوستم یه قلمبه میزنه بیرون جانممممممممممممممممممممم خدایا شکرتتتتتتتت واقعا احساس قشنگیه بودنت دیدنت شیطونی کردنت واسه بابایی لوس شدنت دیشب موقع خواب بابایی با صدای بلند صدات میکرد ...
2 اسفند 1391

اخبار ماهانه

سلام فندق من خوبی پسرم؟قندعسلم .تو این یه ماهی که چیزی واست ننوشتم چند تا اتفتق افتاده بود که الان واست میگم عزیزم: اول از همه  اینکه وارد ماه ششم شدیم و سه ماه دیگه مونده تا ان شاالله بیای تو بغلم و خونمونو روشن کنی پسرممممممممممممممم خبر بعد هم یه خبر خوبه:تخت و کمدت( بچه جون چرا نمیذاری تایپ کنم یکم آرومتر لگد بزنی بد نمیشه هاااااااااااااااااا )داشتم میگفتم گلم تخت و کمدت رسید و نصاب ها اومدن خونه نصبش کردن واییییییییییییییییییییییییییییییی نمیدونی چقدر نازه خبر بعدی سرماخوردگی خانوادگی بود یعنی اول باباییت و بعد هم من و شما حسابی سرماخوردیم ولی خداروشکر با استراحت و مصرف داروهای مجازی که خانم دکتر بهم داد ی...
28 بهمن 1391

جهانگرد کوچولو

سلام فندق من خوبی مامانی؟خوبی پسرم؟این روزها که واست چیزی ننوشتم باهم رفته بودیم شهرمون دیدن خونواده من و بابایی و دوستهامون .12 روزی زنجان بودیم و 2روز پیش برگشتیم خونه مون مامانی. خیلی بهمون خوش گذشت،بودن با خانواده حس خیییییییییلی خوبیه .آخ که با خاله جونت کلی گفتیم و خندیدیم. مهمترین و قشنگترین خبرم واسه شما اینه که ایندفعه همه وسایلت خریداری شد .با مامانی من و خاله جون به همراه باباجیت رفتیم تهران و وسایل سیسمونیتو خریدیم(یعنی مامان و بابام که میشن پدر بزرگ و مادربزرگ جنابعالی زحمتشو کشیدن و خریدن که دستشون درد نکنه ) وای ی ی ی ی ی ی ی که چه چیزای ناز و قشنگی گرفتیم برات.کلی هم لباس و وسیله از 2 سفر آخرمون به ترکیه طبق...
8 بهمن 1391

فندق خان

سلام فندقم خوبی مامانی؟بالاخره معما حل شد و شما خودتو نشون دادی آقا پسرممممممم دیروز وقت دکتر داشتیم از ساعت 3.5 تا 9شب معطل بودیم هر سه تامون خسته و کوفته شدیم هم من و شما هم بابایی که به محض رسیدن از شرکت مارو برد اهواز پیش خانم دکتر. خلاصه بعد از کلی علافی ی ی ی ی رفتم تو مطب و خانم دکتر بعد از کنترل اولیه گفت برم رو تخت تا شمارو ببینه.خدارو شکرررررر همه چیز عالی بود و خانم دکتر خیلی از رشدت راضی بود و بهم گفت فسقلیم پسره. من و بابایی سر جنسیتت شرط بسته بودیم بابایی میگفت حس میکنه شما پسری و من میگفتم دختر(البته منم حس میکردم آقا پسر هستی ولی باید یه جوری با بابایی در می افتادم دیگه ه ه ه ه ه ه )و از اونجایی که به لطف...
22 دی 1391